دلنوشته ای دلنشین به مناسب فرا رسیدن ماه عزای اهل بیت (ع)

 ماه عـزای ارباب و مُحـرمی دیـگر بدون آسید جواد ذاکر عزیزمان 

 (با تشکر و قدردانی از دوست عزیزم  بابت ارسـال این دلنوشته زیـبا در شب اول محرم)

بسم رب الحسین علیه السلام، سلام و درود خدا و اهل بیتش (ع) بر" مجذوب الحسین (ع) "

ذاکری همیشه " حی " زنده یاد سید محمد جواد ذاکر طباطبایی رحمه الله علیه...

محرم از راه رسید، با شبهای عاشقی و روزهای حزینش، باز هم علم و بیرق برافراشته شده

و شهر سیاه پوش و رنگ غم و ماتم به خود گـرفته، خدایا : تکرار قریب ثانیه ها جـای خالی

ذاکری را داد میزنند،باز هم دلتنگی بی رحمانه تر ازهمیشه بیخ گلویم را گرفته و اشکهایم به

روی گونه هایم سُر میخورند...

سید عـزیزم : بازهم دهمین محرم بدون تو را میخواهم آغاز کنم،بی تو غمی در جـانم روییده

و قلبم خسته و غم زده تر از همیشه در سینه ام جای گرفته، محـرم بدون تو را باور نـدارم،

باور ندارم که تو رفتی وبرای همیشه در بین ما نیستی، این روزهای بی تو انگار که، زمین

زیر پایم خالی شده و آسـمان بر سرم خراب، اخـوی دلسـوخته ام سید جواد : بخدا  که آتش

گریه های تو با دلم بدجور بازی میکند که اینچنین روحم را در زلال معنویت وعشق اربابت

حسین در محرم ها صفا میدهم ولی چه کنم؟! درد فراقت قلبم را سخت آزرده،آخر بگو این

روزهای بی تو که سرشار از بوی توئند چگونه سر کنم؟!

متنفرم از واژه ی "نیستی"، نمی خواهم بگویم نیستی، اتفاقا هستی، تو هر سال محرم متولد

میشوی، هستی سید، تو زنــده ای " هرگـز نمیـرد آنکه دلـش زنده شد به عشق " در این ماه

محرم دلم هـوای تو را دارد، هـوای روضه هایت، هوای روضه ی حـر بن ریـاحی و توبه

و استغفار کردن از خطاهایم، هوای کمی اشک، کمی تاریکی، کمی بوی سیب، تنهایی کنج

خانه و... شب های عاشـقی و بیداری روح در پیش است، شب های تاسوعا، عاشورا، شام

غریبان، شب های عشق، عشق وعشق...سید جواد کجایی داداش ؟!

کجایی که یه بار دیگه شال سیاه روضه تو بندازی وعرق سینه زدن وخوندنت ُ باهاش پاک

کنی؟! کجـایی که میکـروفن دست بگیری واسمون شعر ماندگـارتو " یا حسین غریب مادر"

بخونی؟! کجـایی که بگـی تا محــرم میاد، باید بگی : " علی علی علی " از مولا علی بگی،

بگی : همه ی جنگ کربلا فقط رو ولایت بود...

کجایی ذاکر با غیرت، که اولی و دومی و سومی رو لعن کنی؟! کجــایی سید که واسه عمه

سه سالت گریه کنی؟! واسه علی اصغر بی بی رباب (س) لالایی بخونی، کجایی که از دل

سـوخته و نـالان عمه ات زینب (س) بگی، کجایی که از قاسم تازه داماد بـگی، داداش سید،

اشکم امونم نمیده بنویسم، سید دلتنگیم زیاده با نوشتن کم نمیشـه، کجــایی کـه از ادب  بی بی

رباب(س) بگی، کجایی که از چشم شهلای عباس(ع) بگی، کجایی که ازخـانمهایی بگی که

خیلی کم ازشون خوندن، از حضرت سکینه و فاطمه ی صغری بگی...

قارداش جونم، کجایی که با اون لهجه ی شیرین آذریت بگی : باشوادولانم آقا...

کجایی که فقط بگی : جان ننه جوان ننه... جان ننه غریب ننه...

این محرم و این پاییز غـم انگـیز، عجـب دلگـیـر است، بغض همچـون استخـوان گـلویم را

میخــراشد، انگـار که دلتنــگی قصـد جـانم را دارد، نـم شـبنم روی گـونـه هـایم میـغـلطد و

میـریـزد، سید جـان، حـرف آخرم این است : تو که راه کـمال را با روضه هایت پیمـودی

و به خدا و اهل بیت رسیدی، برای من از قافله جدا مانده هم دعـا و طـلب  مغفـرت کـن و

از اربابت بخواه که در این ایـام محرم به چنان رشد معنـوی و بـالنـدگی روحـی برسـم که

سید الشهداء محرم امسال مرا نیز بخرد، این دعا را در حق من و در حق تمامی مریـدانت

کن، چرا که خدا و اهلبیتش تو را دوست دارند و دعایت را مستجاب  میکنند... الهی آمین

                            روحت شـاد و یـادت تا ابد جـاودانه و گـرامی و راهت پر رهرو

                         محشور گردی با ارباب بی کسان مولانا حسین ابن علی علیه السلام

                     شادی روح ذاکر اهل بیت (ع) سید جواد ذاکر (ره) فاتحه مع الصلوات

نوشته شده توسط مجذوب الحسین (ع) در یکشنبه ۱۳۹۵/۰۷/۱۱ ساعت 19:0 موضوع محرم و صفـر با سید | لینک ثابت