به نام خداوند بخشنده و مهربان

من‌ در يك خانواده مذهبی و متدين به دنيا اومدم و در محله و مسجدی بزرگ شدم كه

روز به روز در تكـامل من برای ‌شناخت احكام و پيوند من با اهل بيت (ع) خيلی خیلی

تلاش كردند و هنوزم زیر لوای مسجد آقا امام سجاد (ع) شهرم دارم نوكری می كنـم

چون زندگيم و اين مسيری كه هستم رو مديون خدا و اهل بيت (ع) و آقا امام سجـاد

علیه السلام و خـانواده و مربيانم هستم كه منو در اين راه قرار دادند اما خب چـون يه

بچه مسجدی بودم به هر حــال در فضای مذهبی هم كار می كردم و تا اونجـــايی كه

يادم بياد در ساليان قبل بين سالهای ۸۱ الی ۸۴ مـداحی كم و بيش گـوش ميدادم و

بدليل اينكه در آن برهه زمانی دسترسی به اينترنت، هيئت، سی دی و نوار مـذهبی

و مداحیهای جديد و بروز خيلی خيلی دسترسی به اونا برای من كه يك شهرستانی

بودم خيلی خيلی كم بود / فقط چند تا مداح رو ميشناختم و بيشتر از همه هم حـاج

عبدالرضا هلالی گوش ميدادم و پيگير نوحه هاش بودم اما نه به صورت خيلی جدی...

در آن زمان مداحی از مداحان ديگری رو هم گوش ميدادم اما مداحان رو نميشنـاختم

چون هم تبليغات در آن دوره در شهرستانها كم بود و ما هم بدليل شهرستـانی بودن

و سن كم / زياد به هيئت و مداحان دسترسی نداشتيم به خاطر همين مـداحــان رو

خيلی خيلی كم ميشناختم و يه عده معروف كه تو تلويزيون بودن رو ميشناختم ...

در آن زمان مداحی اگه ديوونه نديده ای سيد رو گوش داده بودم و عاشق اين مداحی

بودم اما نمیدونستم مداحش كيه چون شناختی از مداحان نداشتم ...

تا اينكه در اوايل سال ۸۴ توسط يه واسطه (يكي از مداحان شهرمون ) با سيد آشنــا

شدم / ايشون زحمت می كشيد و هروقت می رفت قم / يه سری از سی دی های

آسيد جواد رو می خريد و برامون می آورد / ديگه من و كل اعضــای خـــانوادم با سيد

جواد پيوند گرفتيم و عاشق سيد شديم و روز به روز با مداحیهای سيد و روضـه های

سيد به سيد نزديك تر و عاشق تر شديم / چون از ته قلبش ميخوند ...

(همين جا يه نكته برای اشاره بگم كه وقتی ميگم سيد برای اهل بيت (ع) و از ته ته

قلبش می خوند برای اينه كه ديگه سید كاری نداشت تو جلسه چند نفر نشستن يا

باندش چطوريه يا ميكروفنش چطوريه كاری به اينا نداشت / با هر جور سيسم صـوتی

مداحی ميكرد / مراسماتی از سيد دارم كه باند و میکروفن واقعا با کیفیت بسیــار بد

بود اما سيد پشت همـــون سيستم برای اهل بيت (ع) میخوند چون رو به روش فقط

سيد الشهدا رو می ديد / از ته قلبش اهل بيت (ع) رو صـدا ميزد و هيچ رياكـــاری تو

كاراش و تو مداحیهاش نبود و با حس و جانانه و از ته قلب برای مراسمـــات اهل بيت

علیه السلام در مراسماتش ميخوند و هیچوقت کم نمیزاشت)

اون اوايل شعر گوش بكنيد داره مياد / يا اون سی دی مراسم شهـــادت حضرت رقيه

سلام الله علیها كه سيد ميخوند دخت شهيد كربلا رقيه بنت الحسين / يه رفيق دارم

كه نامش حسينه / بين تموم شاها شاهم فقط حسينه و .....

با اين سری از شعرها سيد مسير زندگيم عـوض شد و درسته كه در آن زمان من يك

پسر مذهبی بودم اما شايد به اين شكل آنچنان جذب نشده بودم كه ورود آسيدجـواد

به زندگيم مسير زندگيم رو عوض كرد و روز به روز سيد با نوحــه هاش منو نسبـت به

قبلم بيشتر عاشق خدا و اهل بيت (ع) و خودش كرد ...

در آن زمان چون شهرستانی بودم خبر نداشتم كه سيد متـــاسفانه بيماری سرطان

دارند اما از طريق همان آشنا فقط باخبر شدم كه سيد در بيمارستان بستری هستن

و حالشون بد هست ...

برای سلامتيش دعا كرديم و منتظر خبر سلامتی سيد بودیم ...

اما اون شب بسیار بسیار تلخ و بد يادم نميره كه وقتی داشتم از روستا به شهرمون

بر ميگشتم تو ماشين پدرم گفت :

سيد ذاكر چند روز قبل به رحمت خدا رفتند و فوت كردند ...

دنيا رو سرم خراب شد / اشكم در اومد / نميتونستم باور كنم كه سيد از دنيا رفته /

و سخت تر از همه اين بود كه خبر فـوت سيد رو چند روز بعد از فوت سيد شنيـدم و

برای مظلوميت سيد خيلی ناراحت شدم ...

از اون به بعد ديگه بيشتر از قبل دنبال تكميل كردن آرشيو مداحی سيد بودم و اينكه

بيشتر از قبل سيد رو بشناسم ...كه شكر خدا همه چی دست به دست هم داد تا

من هم سيد رو بيشتر از قبل بشناسم و هم اينكه نسبت به قبـــل بيشتر و بيشتر

عاشق سيد بشم / و ماجرا اينگونه شد كه يكی از دوستانم مركز سی دی فروشی

به ياد آسيد جواد ذاکر در شهرمون با نام (صوت الجواد) تاسيس كرد ...

خب با تاسیس اون مرکز مذهبی ديگه دسترسی به مداحي های سيد برام آسون تر

و راحت تر از قبل شد و روز به روز آرشيو مداحی های سيد تكميل ميشد و اطلاعاتم

نسبت به سيد تكميل تر ميشد ...

روز به روز وقتی خبرهـایی از زندگی سید می فهمیدم و اطلاعاتی از سید به دستم

می رسید داشتم می فهميدم و غصه می خوردم و ناراحت بودم كه چه گوهری رو از

دست داديم / چه مداح با اخلاص و دلسوخته ای رو از دست داديم ...

حسين عينی فرد به حق گفت :

ديگه كسی مثل سيد جواد نمياد /  ديگه مادري نمیزاد  ...

به خدا ديگه مداحی مثل سيد نمياد ...

خب ديگه دنبال كتاب ها و آرشيو مداحی های سيد رفتم ...

اولين كتاب كه از سيد خوندم كتاب مجذوب الحسين (ع) بود كه منو نسبت به قبل

به سيد نزديك تر كرد و اطلاعــاتمو كامل كرد و بعدش هم كتـاب فوق العاده زيبا و به

يادماندنی و ماندگار كه پارسال خوندم با نام مستند ذاكر افلاكی كه تـوسـط مــدير

محترم سايت سيد جمع آوری شد بيشتر از قبل سيد رو شناختم ...

 

اما اينو بگم كه سيد مظلوم بود / هيچوقت از ميكروفن برای دفاع از خودش استفاده

نكرد / خيلی پشت سرش تهمت ها زدن توهين كردن اما هيچوقت از خودش دفــاع

نكرد در صورتي كه می تونست تو يه مراسمی كه در آن برهه زمانی سال ۸۲ - ۸۳ -

۸۴ و قبل ترش كه نسبت به الان در آن زمان مراسمــات سيد بالاي ۲۰۰۰ هــزار نفر

جمعيت داشت ميتونست از خودش دفاع كنه/ اما دفاع نكرد/ میگفت از این میکروفن

باید روضه سید الشهدا خونده بشه /

كاري كردن كه سيد تو سن 27 – 28 سالگي از بي بي حضرت رقيه طلب مرگ كرد /

سید مظلوم بود ...

 

نمیشه در یک پست و یا در جملات سید رو وصف کرد ...

حرفا در اين مورد زياده كه همه ی حرفای دلم رو نميتونم بنويسم ...

باید در کنار روضه هاش و مداحیهاش باشی تا سید رو درک کنی ...

منم در طول این ۷-۸ سال آشناییم با سید تـونستم روز به روز بیشتر

از قبل سید رو بشناسم و به خاطر همینه که الان دیوانه وار عاشقش

هستم وخیلی خیلی خیلی از ته قلبم دوسش دارم ...

 

 به صورت خلاصه نوشتم فقط و فقط به احترام شما دوستان عزیزم


 

نوشته شده توسط مجذوب الحسین (ع) در جمعه ۱۳۹۲/۰۴/۲۸ ساعت 18:0 موضوع نگاهی به زنـدگی سید | لینک ثابت